علاقهمندي ها
+
نه . . .<br>قبول نيست . . . !<br>اين که فقط رفتن نيست . . .<br>قتل است . . . !<br>عمد ِ عمد ِ عمد . . . !<br>

♥يک زوج خوشبخت
91/3/6
+
شيطان اندازه يک حبّه قند است...<br>گاهي مي افتد توي فنجانِ دلِ ما...<br> حل مي شود آرام آرام...<br>بي آنکه اصلا ً ما بفهميم...<br>و روحمان سر مي کشد آن را...آن چاي شيرين را...<br>شيطان زهرآگين ِديرين را...<br>آن وقت او خون مي شود در خانه تن...<br>مي چرخد و مي گردد و مي ماند آنجا...<br>او مي شود من...!<br>

*فانوس
91/2/10
+
به گل آفتاب گردون گفتند:چرا شبها سرت را پايين ميندازي؟؟گفت:ستاره چشمک ميزند نميخوام به خورشيد خيانت کنم!!

نجفي از قيدار
91/2/5
+
باران هميشه ميبارد ولي مردم ستاره را دوست دارند....نامردي نيست اين همه اشک را به يک چشمک فروختن!!!!

عشق ها و گرفتاري ها
91/2/1
+
خودکشي:کافيه دلت تنگ باشه و دنيات کوچيک،نمي دوني چه حالي ميده هم آغوش تيغ با رگ،فقط کافيه ارادت قوي باشه و يکم جيگر داشته باشي،يکم درد.....سوزش......خون و بعد مرگ!!!

عشق ها و گرفتاري ها
91/2/1
+
تفاوتهاي خون و اشک:
1.خون قرمزه رنگه عشقه ، اشک بيرنگه درد عشقه .
2.خون وقتي مياد بيرون ميسوزه اما اشک اول ميسوزه بعد بيرون مياد.
3.خون مال زخم جسمه ولي اشک مال زخم روحه.
4.جاي زخم خون خوب ميشه ولي مال اشک خوب نميشه.
5.خون هميشه مال درد و غمه ولي اشک بعضي وقتا مال خوشحاليه.
6.جلوي خون و ميشه گرفت ولي اشک رو نه!
عشق تاريك
90/12/27
+
باغ مهرباني ام کجاست؟
از درخت تنهايي پرسيدم لبخندي زد و گفت :باغ چيست
از پرندهء کوچک دور افتاده اي پرسيدم پر کشيدو گفت:کجاست
از گل رزي پرسيدم مغرورانه گفت:هيج کجا
از باران پرسيدم عاشقانه گفت:افسوس
از تو پرسيدم آگاهانه گفتي:نمي دانم
از خودم پرسيدم ...
موجي در درونم شعله ور شد ،اشک در چشمانم لغزيد، دستهايم لرزيد و صدا در گلويم زمزمه کردآنجا و من بي اختيار سوي اشارهء انگشتم را نظاره ميکردم
آسمون عشق
90/12/27